سلام به وبلاگ من خوش امديد

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه


به رشتیه میگن:
شما تا حالا تو صف كسی رو هول دادین؟
میگه: نه، ولی یه بار هول شدم تو صف دادم

رشتیه با رفیقش صحبت میكرده،

میگه بابا این تهرانیا عجب آدمای خوبین

رفیقش میگه چطور مَگه؟

میگه: میری اونجا،

تو ترمینال میان دنبالت،

میبرنت رستوران ازت پذیرایی میكنن،

بعد می برنت بهترین هتل برات اتاق می گیرن،

هرجا میری همرات هستند، ‌

هواتو دارند و...

رفیقش میگه: نه بابا! راست میگی؟

رشتیه میگه: والله من خودم كه نرفتم

ولی خانم رفته بود تعریف میكرد

*

به ترکه ميگن سختترين کار دنياچيه ؟
ميگه پرکردن نمکدون، بهش ميگن چرا؟
ميگه آخه سوراخهاش خيلي ريزن

*
به ترکه میگن تو که روزه نمی گیری
،چرا سحری می خوری؟
می گه نماز که نخونم
، روزه که نگیرم
. سحری هم نخورم؟
بابا مگه من کافرم

*
ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی
، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه
: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟
! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن
. ترکه یوخده فکر میکنه
، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟


یه روز ترکه میره عروسی
تو عروسی برف شادی میزنن
ترکه سرما میخوره

ترکه داشته برای دوستانش تعریف می‌كرده:
“رفته بودم جنگل، كه ناگهان یه خرس
بزرگ دنبالم گذاشت
، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر
من می دوید و لیز می خورد
من هی می‌دویدم، خرسه هم هی پشت سر
من می‌دوید و لیز می‌خورد
دوستاش می‌گن: “حالا خوبه
تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نكردی
ترکه می‌گه: “پس فكر كردید
برای چی خرسه لیز می‌خورد

*

یه ترکه داشت با یه خره شطرنج بازی میکرد
یکی دیگه رد میشه میگه عجب خر باهوشی

ترکه میگه زیاد هم باهوش نیست

یک یک مساوی هستیم

*
قزوینیه بعد از نمازجماعت به بقیه میگه:
بغل دستی: قبول باشه،
جلویی: حال دادی،
پشت سری: حالتو میگیرم

*
به ترکه میگن پسرت رکورد شکونده
میگه گه خورده
من که پولش رو نمیدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر