سلام به وبلاگ من خوش امديد

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه



يارو لره يك مغازه شيك دو نبش داشته،

تو ويترينش هم سر تا سر

ساعتاي تر-تميز چيده بوده.

باري يك بندة خدا مياد تو

ميگه: ببخشيد، اين بندِ ساعت درست کن

لره ميگه: ما ساعت تعمير نميكنُم.

يارو ميگه: شرمنده،

پس بي‌زحمت اون ساعت

بند طلايي رديف دوم رو بيارين،

من يك نگاه بكنم.

لره ميگه: ما ساعت نميفروشم!

يارو كف ميكنه، ميگه: جسارته،

ولي پس شما اينجا چيكار ميكنيد؟

لره ميگه: ما اينجا ختنه ميكنيم

ياره ميپرسه: پس چرا تو ويترين ساعت چيدين؟!

لره شاكي ميگه: پس كــيــر ميچيديم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر