سلام به وبلاگ من خوش امديد

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

تو تبریز حکومت نظامی بوده
ترکه سروانه به سربازش میگه
تو اینجا کشیک بده از هفت شب به بعد
هر کس تو خیابون بود در جا بزنش.
حرفش که تموم میشه تا میاد بره سوار ماشین بشه
میبینه صدای گلوله اومد برمیگرده میبینه
سربازه زده یک بدبختی رو کشته 
داد میزنه احمق الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره 
 سربازه میگه قربان این یک آدرسی پرسید
که عمرا تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر